سیلوم سیلوم.خوفین بچیا؟؟؟؟؟؟؟؟

الان ساعت 01:30 شبه

حال شما چطوله نفسم؟؟خوبین خانوم؟؟؟؟؟؟خداروشکر

اینم از ماجرای امروز

از سر صب میخاسم بیام هی بشینم پیشتون......خو چیکال کنم؟؟؟هیییییییییییییییییی

زنگو زدن ..منم جلدی پریدم تو دفترو قرآنو ورداشتم....اییییییییییییی خانوم چقد شوما نفسین....شده بودین ماه شب چادرهوم/14.آی من قلبونتون بشم خانوم...فدای اون چادرسیاهتون شم...البته فدای شوما با اون چادر سیاهتونا....عاشخ اون چشای خشگلتونم...........عزیزممممممممممم...(حالا جو گیر نشو..ادامه رو بگو)خب...قرانو خوندم اوردم بزارم سرجاش....نشسته بودین کنار خ.ورمزیار...الهی من فداتون شم نفسی من

خلاصــــــــــــه زنگ اول ک با دیوونه بازیای کوثر(دوستم)گذش..نتونستم بیام پیشتون.....اه اه..چی بگم اخه..؟؟؟؟؟

وسطای زنگ اول حالمشد ..مجبور شدم بیام بیرون...رفتم دستو صولتمو شستم...برگشتنی تو راهرو شومارو دیدم.....فداتون شم خانومی....فدای اون صولت مث ماهتون....

خب رفتیم کلاس و ......یا ابولفضل داشتم میمردم دیه...چقد حرف میرنه این کوثر...

زنگ تفریح از دست شورشیان یا سه تفنگدار ( اسم گروه خودمونه. بیشتر سه تفنگدار میگن بهمون.اعضامونم:منم..کوثر ...معصومه..شقایق...ندا) فرار کردم....این معصی (معصومه)هدفگیریش چه خوبه......بی تربیت.

.دیوونه کیکشو پرت کرد خورد فرق سرم....دختره  بی  ادف...حالا ب هر طریقی بود خودمو ب منطقه عملیاتی h.sرسوندم....یه 5 دیقه خودرگیری داشتم...برم؟؟؟نرم؟؟؟؟ دلو زدم ب دریا( ب دریاها...به اقیانوس نه.خفه میشم...تازه عاشخ خانوم گلم شدم...گوناه دارم..خخخ.نازی نازی) رفتم تو.واااااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییی خداجونم یکی منو بگیره...یه فرشته نشسته بود پشت کامپی(همون کامپیوتر خودمون)..اخی خانوم....چقد شوما خگشلین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نفسی ممممممممممممممممممن؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

یا خدا این سکوت چی بود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟داشتم میرفتم تو زمین(همون اب شدن خودمون)کلی حرفیدیم ک :ایم بچه های فضول اومدن...بام مگه منو بستن ب شوما....چیکا دارین ب من بدبخت خو؟؟دارم دوکلوم با نفسیم میحرفم .اه اه...باز سروکله این معصی ...پیداشد:

معصی:حانـــــــــــــیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟بیا دیگه؟؟؟نمیای؟

آی مرگو حانیه...کوفتو حانیه....الاهو اکبرا......نمیزارن ک ..خلاصه رفتمو  ورزش  کوفت خرومونو کردیم....

بلافاصله ک تموم شد اومدم تو و پریدم تو اتاخ....قلفونت خانوم..منتهی اینبار با شورشیان یا همون گروه خودمون رفتیم تو .....کوثر کلی مسخره بازی دراورد..دختره....استغفرالله....اغا تسبیحم کووووووووووووووووو بکوبم سر این دختره بی ادف؟؟؟؟؟بازم حرفیدیم...خخخخخخ

اغا اصلن یادمون نبود با اون اغاهه(اغای مالک .معلم ریاضی دربه درشده)کلاس داریم..ووووییی بابای کردیم و پریدیم جلدی تو کلاس

خخخخخخخخخخخخخخخخخخ ای شکمم ....دیونهه گفت:

اغا:برین از دفتر کاغذ بیارین...کجا بودین شماها؟

ما سه تا:      

اغا:برین از دفتر کاغذ بیارین

هیچی دیگه مام بزور جلو خنده هامونو گرفتیم..همین ک اومدیم از کلاس بیرون پقی زدیم زیر خنده....اونقد خندیدیم....قلبونش بشم...خانوم با شماما..اومدین دفتر گفتین اره پیش من بودن.خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

اغا اصلن باید ما یه خرابکاری کنیم هروز...اونروزم یا کریم گرفتم از کلاس داشتم همه رو میترسوندم.ترسیده بودن در حد لالیگا

خلاصه  هیچی دیگه رفتیم کلاس گوشامونو تیز کردیم به این درس قزمیت...چه درسیه اخه؟؟اه..حالا میگن درس شیرین ریاضی..برو باو..شیرینشو دادیم ب شوماها...بپاین مرض قند نگیرین..والا

.......

در کل روز خوبی بود..خوبم نه عاااااااااااااااااااااالی بود 

..عاشقتونم خانوم.......دوشتون دایم هوارتا....

خانومممممممممممممممممم عاشقتونم ب خدا نفسم

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: